دارم امید بر این اشک چو باران * 1
اشکم را ناخوداگاه و بعد خوداگاه مزه مزه کردم تا مطمئن شوم... هوم؛ شور بود. پس فکر کنم نگران کم آبی هم نباید باشیم! فوقش همه با هم در اقیانوس آرام که آن موقع خشک شده است دست در دست هم به صورت شرعی! کنار همدیگر میایستیم و هی میگرییم و هی میگرییم به خاطر دردها وشادیهایمان (که دومی آن موقع خیلی خیلی خیلی کمتر است یحتمل) تا دوباره بتوانیم اقیانوس را پر کنیم.
میگویید آب شور به چه درد میخورد؟ واضح است دیگر، با شیرین کردن اشکها میتوانیم از آنها استفاده کنیم. با امکانات امروز هم میشود این کار را کرد چه رسد به آینده، پس نگران این مورد نباشید. تازه شاید حتی اگر کسی اشکش نیامد مثلا او را بزنند یا مثلا به جوانهای منتظر جواب کنکور ایرانی بگویند همهتان در کنکور در رشته پزشکی قبول شدهاید! میگویید همه که رشتهشان تجربی نیست؟ میدانم! ولی خب جوگیری ست دیگر، کاریش نمیتوان کرد. پس آن موقع مطمئنم هر کس با هر رشتهای بشکه بشکه اشک شوق میریزد یا حتی مثلا شاید کار به جایی برسد که شوهر یا زن طرف جلوی چشمش بهش خیانت کند تا اشکش را درآورد یا حتی مثلا به کسانی که عاشقند ولی طرف مقابلشان حتی دوستشان هم ندارد الکی بگویند همین الان خودش به من گفت، بعد طرف بگوید: چه گفت؟ بعد گریه درآور مذکور بگوید: در گوش من گفت. بعد سوژه مورد نظر بگوید: دِ بنال دیگه نکبت! و خلاصه طرف آخر سر بگوید که گفته عاشق توست و اینگونه شاهد اشک شوق آنها میشویم یا حتیتر اینکه مثلا عزیزترین کس طرف را بکشند که البته این آخری بعید است چون اشک بیشتر، زندگی بهتر!
خلاصه که راههای مختلفی برای دراوردن اشک بقیه هست، پس بد به دلتان راه ندهید و تا میتوانید آب هدر دهید که صرفه جویی هنر نمیباشد و جلوی خلاقیت و همدل و همفکر شدن ملتی را که یک نمونهاش الان دارد این متن را مینویسد میگیرد!
راستی یادم رفت بگویم مثلا فکرش را بکنید موقع استفاده از این اشکها چه حس و حالی خواهید داشت؟ آن هم اشکهای شیرین شده. انگار که روح دیگران را تحریف کرده باشیم. برای من که به شخصه یک جور عجیبی ست چون خوردن اشک کسی انگار که دردها و شادیهایش را بخوری یا موقع شستن بدنت با آنها انگار که با درد و شادی دیگران خودت را غسل تعمید دهی و پاک گردانی. یک جورایی فکر کردن بهش وحشتناک است پس بحث را عوض میکنم!
چپی! (برای جلوگیری از تکرار و لوث نشدن کلمه راستی) احتمالا تا الان حتما با خودتان گفتهاید بعد که اقیانوس پر شد چگونه از آن بیرون بیاییم؟ نمیدانم! شاید محکوم به غرق شدن در کنار هم باشیم؟ یک چیزی مثل تایتانیک مثلا! پس اگر عاشق هستید میتوانید از الان بروید دنبال تخته چوبی، تیوپی چیزی تا با پیشکش کردن آن به عشقتان و غرق شدن خودتان، عشقتان را به او اثبات کنید! بلکم بعدش عشقتان را در برنامه ماه عسلی یا ماه ته خیاری چیزی ببرند و او هم از فداکاری شما تعریف کند و خلاصه نامی نیک از شما به جا بماند. پس اگر در کل زندگیتان همواره مایه ننگ بودید این فرصت را نباید از دست بدهید.
پایینی! (به همان دلیل بالایی یعنی لوث نشدن کلمه چپی) یادم رفت بگویم! احتمالا علما هم آن موقع حکم میدهند که گرفتاری ملت در اشکهایشان نتیجه گناهانشان است و نه فراموشکاری و هول زدنشان که باعث شده یادشان برود تدبیری برای بیرون آمدن از آن جا بیندیشند؛ البته بد هم نیست چون باعث می شود ملت یاد گناهانشان بیافتند و توبه کنند تا اگر عمری باقی بود زندگی مفیدتری داشته باشند؛ هر چند اکثرشان مستعد این هستند که اگر زنده ماندند قولشان را بشکنند ولی کاچی به از هیچی.
بالایی! (دیگر خودتان بهتر میفهمید معنیاش را) اصلا خدا را چه دیدید؟ شاید در گذشته هم همینطور بوده و بعد مثلا دو نفر یا شاید هم چهار نفر (به ترتیب دو پسر و دو دختر) برای شرعی شدن موضوع! از قرار سرپیچی کرده و نیامدهاند یا شاید هم سر عمد نبوده و خواب ماندهاند مثلا یا در دستشویی رویشان قفل شده! و خلاصه اینگونه شده که نسل آدمها ادامه یافته. یعنی درگذشته هم حتی اگر چنین چیزی نبوده، در آینده میشود؟
* 2 که دگر، برق دولت که برفت از نظرم بازآید ( حافظ )
تیر / 94