در طی تلاش بسیارش، بالاخره توانست از حصارها بگذرد و آسمانی شود...
چهارشنبه, ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۵:۰۰ ق.ظ
به گمانم رمز موفقیتش را به سایر دوستان هم گفته است که دارند به دنبالش می آیند...
ابرها هم انگار به خاطر این واقعه دارند لبخند میزنند. لبخندی محو.
و وقتی همه دور هم جمع شدند، نشستند به تماشای غروب جمعه ای که دلباز بود...
پ.ن: میخوام برم درس بخونم مثلا! نظرات بسته اس ازین به بعد پس. شاید مسخره ب نظر بیاد ولی همیشه سر جواب دادنشون فکر میکنم کلی :))) برا همین، چون انرژیمو میگیره. ولی اگر حرفی، کاری، چیزی بود یکم برید بالا و از تماس با من باهام درمیون بذارید. کلی هم خوشحال میشم و اگر جوابی داشت حتما جوابتونو میدم تو وبتون یا ایمیل مثلا :)
۹۵/۰۲/۱۵