Memento mori

~ زندگی کن ~

Memento mori

~ زندگی کن ~

Memento mori

به قول دوستان مرزی بین تخیل و واقعیت نمی بینم!

+ اگر حرفی داشتید اون بالا می تونید من و پیدا کنید :)

پیام های کوتاه
+
یه شاپرکی هست که چن ساله نگام به این که کجاها بال میزنه و رو چیا میشینه و مسیرش کجاس هست. یه دفعه که از کنار خونمون رد می شدن رفتم ازش چیزی پرسیدم و بعدش رفتم خونه.
کی فکرشو میکرد که بعد این همه خود خوری و از دور دیدن و گاهی هم کمکی نزدیک شدن بش، الان که یهو بعد چن وقت جرات کردم برم از همون ورا که اون اونجاس رد شم که دوباره ببینمش، یهو تا منو ببینه خودش بیاد بشینه رو دستم. بگه واو بالاخره اومدی؟ چی شده؟ اتفاق بدی افتاده؟ راستش وقتی دیدم دیگه نمیای میخواستم یه گل بفرستم برات دم خونتون ولی چون خونتون رو فقط یه بار از جلوش رد شدیم ادرسش میون بقیه قاطی و گم شد تو ذهنم. حالا چی شده؟ میخوای با هم بریم و برام از خودت بگی؟ شاید کمکی تونستم کنم...



پ.ن: اینم برا شکیبا... آهنگ

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۵/۰۷/۱۱
فو فا نو