Memento mori

~ زندگی کن ~

Memento mori

~ زندگی کن ~

Memento mori

به قول دوستان مرزی بین تخیل و واقعیت نمی بینم!

+ اگر حرفی داشتید اون بالا می تونید من و پیدا کنید :)

پیام های کوتاه

+ هروقت که خیلی حالم میگیره یه شاپرک یهو میاد تو اتاقم و منو با خودش می بره به اسمون...



++ قبلا گفته بودم خدا حتما باس بغلمون میکرد وقت ناراحتی و اینجوری فایده نداره... الان ولی میگم همینجوریشم داره این کارو میکنه. لازم نی حتما ببینمش یا لمسش کنم...



+++ نظر همه ی پست ها زین پس بسته خواهند موند مگر اینکه استثنایی پیش بیاد. قصدم بی احترامی به مخاطب نیست! ولی دیگه نمیتونم بازشون بذارم یا بهتره بگم نمی خوام به دلایلی... متاسفم... اگر حرفی هم داشتید اون بالا در خدمتم :)


موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ آبان ۹۵ ، ۲۱:۴۴
فو فا نو

لذا از ان جا که از دورو بازی خوشمان نمی اید و باهوش و زرنگ نیز می باشیم، تمهیدی اندیشیدیم برای ایندگان. باشد که پند گیرند.


۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ آبان ۹۵ ، ۰۷:۰۵
فو فا نو



* شعر از غزاله رضایی


پ.ن: تو تصویر دو فضای سبز بیشتر شده :دی بگیرید نکته را :دی


موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ آبان ۹۵ ، ۰۳:۰۸
فو فا نو


#خدا_حواسش_هست...

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ آبان ۹۵ ، ۰۲:۳۹
فو فا نو

ادامه ی خاله موهات میوه هم میده تو تابستون؟

-------

وقتی اومد تو اتاق دید که خاله اش داره موهاشو کوتاه یا بهتره بگم سرشو کچل یا همون کلچ میکنه.

دوید رفت دستشو گرفت و گفت:

- خاله مگه قلال نبود تابستون که شد میوه بدن؟ خو املوز اول تابستونه پس چیا پاییز شده؟ اصن این دفعه که اونا دارن فلال نمیچونن که. چیا دالی به زول فلالیشون میدی؟

- من فراریشون ندادم. خودشون میخوان برن. خودشون میگن که دیگه نمی خوان سبز شن.

- خاله پس بدشون به من. من میرم اینا رو تو باغچه خاک میچونم اون وقت اگر نخوانم مجبورن دوباره سبز، اوووم نهههه، سیاه شن. نگا خاله، از وقتی کندیشون سفید شدن. دوباله سیاه میشن، نه؟ اصن حتی اگل دوباله سیاه نشن هم با چسب می چسبونمشون لو سرت. باشه؟ میشه بخندی؟


موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ آبان ۹۵ ، ۰۲:۲۵
فو فا نو



* #هاتف_اصفهانی
۸ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۴ آبان ۹۵ ، ۱۶:۳۳
فو فا نو
۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ آبان ۹۵ ، ۱۳:۰۹
فو فا نو

مو وقتی یه جور دیگه به خودوم سِیل می کونوما، اسم خوم مِیلوم زیلا. بعد این زیلا خیلی بچه خوبیه سی همی بش میگوم گود زیلا. بعد این زیلا بِعضی وقتا همراه با موزی که لای نایلون تو یخچال پیدا می کنه و وِرمیداره میاره بخوره، میره وب گِردی با موزیلا تا موزیک لایت دانلود کنه و گوش جان سپاره که مو به ای هم سِرهِمی میگوم موزیلا.

هیچی دیگه. همین! :دی


+ از اونجا که خودمم مطمئن نیستم درست گفته باشم راهنما برا خوندن نمیذارم ولی همینجوری هم واضح باشه شاید! اگرم میگین اگر مطمئن نیستی چرا میذاری پس؟ باید بگم چون دوست دارم و به کسی آسیب نمیزنه :دی دوست دارم با لحن قلدری نه. با لحن ملایم :دی برا دل خوش کردن خودم نوشتم چون واقعا.


++ تگ بازی با کلمات اضافه شد.


پ.ن: نظرا رو میبندم که فحش نخورم چون برا سلامتیم بده :))


موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۴ آبان ۹۵ ، ۰۳:۱۷
فو فا نو

داشت انار می خورد و حین خوردن چند دونه شو ریخت روی زمین. فکر کردم که حیف نمیشه؟

بعد که رفت داشتم اینور اونور می گشتم که سوژه برا عکاسی پیدا کنم که خوردم به اون لبخند گنده ای که چند دقیقه بعد این شکلی شده بود.

فکر کردم که از کی منتظر بوده تا باقی اعضاش بالاخره پیداشون شه و لبخندش واضح تر شه؟ فکرشو می کرد که کسایی که به نظر زندگیشون تموم شده بشن جزوی ازش و هنوز زندگی بخش باشن؟ که با این حجم عظیم از رفتن رفتنی که همش به پاییز نسبت داده میشه، تو این فصل بتونه بالاخره کامل شه؟


۹ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۳۰ مهر ۹۵ ، ۱۹:۳۳
فو فا نو

ان تکه ای که از زمین جدا شد 2 که با خورشید برود و ماه شود، نتوانست از روی خط چین ها خودش را قیچی کند؛ به همین خاطر تکیه هایی از آن درون زمین افتادند و ماندگار شدند که به اشک ماه به خاطر جدایی از مادرش معروف شدند. ان اشک های سنگی که در دریاها و اقیانوس ها افتادند، ماهی شدند.

بعضی هایشان نتوانستند این سرگردانی و حقیقت را تاب بیاورند و به شخصی سپردند تا زمانی که نقطه اتصال سال ها به هم است ان ها را سر سفره هایشان جلوی اینه ها بگذارند و شب ها پرده ها را بکشند و به هیچ وجه بیرون نبرندشان خصوصا در شب تا با دیدن ماه حافظه شان برنگردد و در جای کوچکی نگهداریشان کنند و سپس به صورت خود خواسته حافظه هایشان را پاک کردند و به همان رنگ قرمز خاکشان باقی ماندند که البته در بیشتر اوقات این قرمزی به سفیدی تبدیل میشد.
اکثرشان ولی تصمیم گرفتند با سرنوشتشان کنار بیایند و زندگی جدیدی برای خود دست و پا کنند و هر جا رفتند هم دمای همانجا 3 شوند. حتی در شکم موجودات دیگر! به همین خاطر به رنگ ها و شکل ها و سایز های مختلفی وجود دارند. و با خود می گفتند ما همین الان هم با ماه هستیم چون شب ها به ما سر میزند و قابل رویت می شود و به انعکاس ان در اب راضی بودند.
.

1 افسانه تلاشی برای بیان واقعیت‌های پیرامونی با امور فراطبیعی است. انسان در تبیین پدیده‌هایی که به علتشان واقف نبوده به تعبیرات فراطبیعی روی اورده و این زمانی است که هنوز دانش بشری توجیه کننده حوادث پیرامونی اش نیست. به عبارت دیگر، انسان در تلاش ایجاد صلحی روحی میان طبیعت و خودش افسانه‌ها را خلق کرده‌است.

منبع: ویکی پدیا


2 به‌نظر پژوهشگران، احتمالاً کرهٔ زمین در «دورهٔ جوانی» با یک کرهٔ دیگر به‌اندازهٔ کرهٔ مریخ، که دانشمندان آن را سیارهٔ تیا (دارای نوع خاصی از اتم اکسیژن) نام‌گذاری کردند، برخورد کرد و نتیجهٔ آن، انفجاری عظیم و ایجاد «ابر عظیمی» از قطعات و گردوخاک این دو کره در فضا بود. کرهٔ ماه از به‌هم پیوستن این قطعات پدید آمد.

منبع: ویکی پدیا

3 عنوان جانور خونسرد به جانوری گفته می‌شود که میزان دمای بدنش با توجه به دمای محیط اطراف به طور مداوم تغییر می‌کند. هنگامی که دمای هوا گرم است، در تابستان و همچنین در طول روز دمای بدن جانوارن خونسرد بالا می‌رود و انرژی لازم برای فعالیت را بدست می‌آورند. در هنگام شب و همچنین در طول فصل زمستان نیز با توجه به سردی هوا، دمای بدن این جانوران نیز کاهش می‌یابد. میزان فعالیت یک جانور خونسرد به درجه حرارت محیط اطراف وی بستگی دارد.

منبع: ویکی پدیا

پ.ن: افسانه ساخت خودمه :دی هنوزم با این ایده کار دارم. اگر بشه یه داستان براش مینویسم و نقاشی هم میکشم.

پ.پ.ن: از کشف ها بار معنایی مرتبط جالب با اهنگ پرواز سیاوش قمیشی و ماه و ماهی حجت اشرف زاده بود.

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ مهر ۹۵ ، ۰۱:۱۰
فو فا نو