دست های درختی...
دوشنبه, ۲۳ فروردين ۱۳۹۵، ۰۵:۳۹ ق.ظ
+
که دست هایم خیلی دراز می بود، از "مجید" هم دراز تر، خیلی دراز تر، انقدر دراز که هر چقدر "ادوارد" بی هوا قیچی هایش به دست من میخورد و دستم را کوتاه می کرد یا با آن شکل می ساخت انگار نه انگار که چیزی از آن کم شده باشد، که هیچوقت دست هایم تمام نمی شد و برایش جا داشت، اصلا آنقدر که نه تنها ادوارد بلکه کره ی زمین و همه محتویاتش را در اغوش می کشیدم و با همه ی وجود سعی می کردم با دستانم به آن ها بگویم درکتان می کنم و در این میان که همه در آغوش من به هم چسبیده اند، از من ویروس درک کردن را می گرفتند و به هم منتقل می کردند و در آغوش من همدیگر را در آغوش می کشیدند...
پ.ن: بعدِ دیدنِ "ادوارد دست قیچی"
پ.پ.ن: ...
که دست هایم خیلی دراز می بود، از "مجید" هم دراز تر، خیلی دراز تر، انقدر دراز که هر چقدر "ادوارد" بی هوا قیچی هایش به دست من میخورد و دستم را کوتاه می کرد یا با آن شکل می ساخت انگار نه انگار که چیزی از آن کم شده باشد، که هیچوقت دست هایم تمام نمی شد و برایش جا داشت، اصلا آنقدر که نه تنها ادوارد بلکه کره ی زمین و همه محتویاتش را در اغوش می کشیدم و با همه ی وجود سعی می کردم با دستانم به آن ها بگویم درکتان می کنم و در این میان که همه در آغوش من به هم چسبیده اند، از من ویروس درک کردن را می گرفتند و به هم منتقل می کردند و در آغوش من همدیگر را در آغوش می کشیدند...
پ.ن: بعدِ دیدنِ "ادوارد دست قیچی"
پ.پ.ن: ...
۹۵/۰۱/۲۳