تق تق تق
پنجشنبه, ۲۶ آذر ۱۳۹۴، ۱۲:۰۷ ق.ظ
- درشو باز کنید. خواهش میکنم بازش کنید. ینی اینجا یه روزنه هم نیس؟ نمیخواستم اینجوری شه. تو رو خدا
+ ولی مگه این خودت نبودی ک میخواستی همه چی رو بدونی و برا همین بیش از حد ظرفیتت و بدون حل کردنشون تند تند ب چیزای جدید فکر کردی؟
- ولی الان دیگه نمیخوام. اخه من نمیدونستم اینجور میشه. خواهش میکنم بازش کنید
+
ولی خودت ک دیدی هر روز بیشتر دارن احاطه ات
میکنن و رو هم دیگه میوفتن و نمیتونن حرکت کنن و جلوی راه تو ام میگیرن. و این ینی با اینکه جلوی روت این اتفاقا افتاد و میتونستی از قبل
نتیجه رو تخمین بزنی نمیخوای فکرایی ک ب دنیا اوردی رو قبول کنی؟ اینجا مث
اونجا نیس ک اگر بچه هات رو نخواستی بفرستی یتیم خونه یا پیش زن یا شوهر
طلاق داده ات. اینجا مجبوری بچه هاتو خودت نگه داری.
سرش را ب زیر می اندازد، صدایش میلرزد : باشه، ولی من نیتم بد نبود، نمیخواستم ب کسی اسیب برسونم، من فقط، فقط...
وسط
حرفش حرف میزند: متوجه هستم، ولی این ک توشی چیزی هس ک خودت با بچه هات دور خودت
ساختی، با فکرهات، پس مجبوری تحمل کنی...
آهان، ولی یه راه برا بیرون اومدن هس، اینکه با ملایمت باهاشون رفتار کنی و زخم هاشون رو ببندی ک بتونن پر بکشن و برن...
آهان، ولی یه راه برا بیرون اومدن هس، اینکه با ملایمت باهاشون رفتار کنی و زخم هاشون رو ببندی ک بتونن پر بکشن و برن...
پ.ن: این چی بود من نوشتم یهو؟ اینا کین؟ اینجا کجاس؟ من چی میگم؟ اینا چی میگن؟ :|
همش کار این اهنگه اس +
همش کار این اهنگه اس +
۹۴/۰۹/۲۶
ولی اهنگه خوبه