کی فکرشو می کرد (جز گیس گلابتونمون) که انار های ریخته شده روی زمین که در حالت اولیه حکم اصراف و یه چیزی مثل زباله رو دارن، بشن نور چشمش؟
جمعه, ۳۰ مهر ۱۳۹۵، ۰۷:۳۳ ب.ظ
داشت انار می خورد و حین خوردن چند دونه شو ریخت روی زمین. فکر کردم که حیف نمیشه؟
بعد که رفت داشتم اینور اونور می گشتم که سوژه برا عکاسی پیدا کنم که خوردم به اون لبخند گنده ای که چند دقیقه بعد این شکلی شده بود.
فکر کردم که از کی منتظر بوده تا باقی اعضاش بالاخره پیداشون شه و لبخندش واضح تر شه؟ فکرشو می کرد که کسایی که به نظر زندگیشون تموم شده بشن جزوی ازش و هنوز زندگی بخش باشن؟ که با این حجم عظیم از رفتن رفتنی که همش به پاییز نسبت داده میشه، تو این فصل بتونه بالاخره کامل شه؟
۹۵/۰۷/۳۰
فوفیِ جانمی با این نگاه دقیق و مهربونت *_*