خدایا فقط کمکم کن تا وقتی زنده ام، میازیس* نگیرم!
چهارشنبه, ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۹:۴۹ ب.ظ
اینکه
هر شب که خوابی کسی بیاید درون اتاقت و بدون اینکه بفهمی ببوستت و تو بعدا
از نشانه ای که برایت گذاشته بفهمی، یا اینکه خانه ی کسی باشی، مورد
اعتمادش، یا درونت موجودی را پرورش بدهی و از شیره ی جانت بمکد، حس خاصی دارد و خوب.
ولی
خدایا! می شود کاری کنی مگس ها و پشه ها از من دور شوند و فاصله ی قانونی و محرم و نامحرمی را رعایت کنند؟ می شود کاری کنی که با آن ها از دور دوست باشم؟ می شود دیگر
شب ها نیایند بوسم کنند؟ میشود مرا حامل و خانه و خاله ی بچه هایشان نکنند و مورد
اعتمادشان نباشم؟!
ترسناک است!
همین
الان حس میکنم درونم پر از مگس شده و دارند آنجا برای خودشان اینور و انور
می روند. هر لحظه در قسمتی از بدنم حس عجیبی دارم و دستم را با وحشت می
گذارم انجا و خدا خدا میکنم که مگس نباشد.
خدایا
اصلا تو چرا؟! تقصیر خودم است که بدنم را زخم کردم و ادای ادم هایی که پشه
ها می توانند به آن ها اعتماد کنند را در اوردم. اصلا من ایندفعه جدا قول
میدهم لب و سرم را زخم نکنم و بگذارم خوب شوند و بقیه اش را هم اینجا نمی گویم چون سکرت بین خودم و خودت است.
به هرحال انوقت که سر و لبم خوب شد شکایتی ندارم که بیایند و مثل خون اشام ها خونم را هم بخورند. چه فرقی دارد با خون دادن برای زنده ماندن ادم ها؟ ان ها هم جاندارند و مخلوق تو که دنیا را با چشم خودشان می بینند. چشمی که تو بهشان دادی؛ پس حتی اگر کاری کنند که من دوس ندارم هم باکی نیست. یعنی باکی هست ولی نه برای اینکه خونم را بخورند یا بیایند پیشم با زبان وزوزی شان درد و دل کنند. باکم فقط از نگهداری بچه هایشان درون سرم است. از این که مخم را بخورند و از کار بیوفتد.
پس خدایا کمک کن رویم برای
نگهداری از بچه هایشان حساب باز نکنند که من اسباب بازی برای بازی کردنشان
ندارم! یعنی قول میدهم که نداشته باشم.
خدایا! اگر من به قول هایم عمل کردم، قول میدهی تو هم هوایم را داشته
باشی و بیشتر دوستم بداری؟
*
میازیس اسم یه بیماریه. بیماریشم اینجوریه که وقتی بچه مگسایی که درون بدن
باقی جاندارا توسط خانوادشون روی زخمایی که دارن جا گذاری و پرورش پیدا
میکنن، به نتیجه اون میگن میازیس...
پ.ن: دوست دارم نظرات باز باشه ولی خب به همون دلیلی که قبلا گفتم بسته ست. اگر حرفی بود خوشحال میشم از اون بالا بهم بگید :)
۹۵/۰۲/۲۲