Memento mori

~ زندگی کن ~

Memento mori

~ زندگی کن ~

Memento mori

به قول دوستان مرزی بین تخیل و واقعیت نمی بینم!

+ اگر حرفی داشتید اون بالا می تونید من و پیدا کنید :)

پیام های کوتاه

۶ مطلب در بهمن ۱۳۹۴ ثبت شده است

و تو راهی برای تعدیل و مخلوط کردن این دو با هم نداری وگرنه کار به اینجا نمی کشید ک انقد اختلاف ایجاد شه...
پس باید چیکار کرد؟ چجور به خودت باید فهموند که با این جریان، با این همه اختلاف کنار بیاد جوری که از هم نپاشه تحت فشار این همه تضاد؟
۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ بهمن ۹۴ ، ۰۶:۴۰
فو فا نو
وقتی فکر میکنی از نظر احساسی داره بهت خیانت، ظلم، اجحاف میشه و خلاصه هیچی سر جاش نیست ولی از لحاظ منطقی همه چیز تقریبا اوکیه یا حتی برعکسش ینی وقتی از لحاظ منطقی بت ظلم میشه و ...
۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ بهمن ۹۴ ، ۰۶:۲۰
فو فا نو
اینکه کسی که نقص عضو داره، وایسا ببینم اصن از کجا معلوم این نقص باشه این ماییم که بش میگیم نقص عضو نه؟ خلاصه از کجا معلوم همچین کسی غیرعادی باشه؟ اصن شاید ما غیرعادی هستیم، کسی چه میدونه؟ یا هرچیز دیگه ای...
۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ بهمن ۹۴ ، ۰۳:۴۹
فو فا نو
فکر می کنم من فقط به این دلیل عادی نیستم که هیچ کس مرا عادی نمیبیند. ( و نه به خاطر اینکه از اول غیرعادی به دنیا آمده باشم )

پ.ن: نوشته تو پرانتز رو برا توضیح اضاف کردم از کتاب نیست.
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ بهمن ۹۴ ، ۰۳:۴۱
فو فا نو




* مُردآب که نه مُردِسَنگم، نیلوفر ندارم ولی سبزم ( جهت قافیه و وزن داشتن نشد بهتر بنویسم خخخ ) 

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۹۴ ، ۰۴:۱۸
فو فا نو
پیش نوشت: اگر حوصله تان میرسد یک بار با این آهنگ و دفعه بعد با این یکی این متن را بخوانید و تفاوت را احساس کنید اگر هم نمیرسد که همان یک بار را بدون هیچ اهنگی بخوانید و به حس خودتان برای غمگین شدن یا حس خوب گرفتن از این متن اعتماد کنید...


دکمه ای که رویش دو تا خط موازی کوتاه کشیده شده را میزنم و همزمان با پخش شدن صدا فکر میکنم منی که از تو فقط یک صدای ضبط شده برایم مانده چه کنم؟ یعنی باید مثل پرنس چارمینگ* دوره بگردم و دکمه پلی ضبطم را بزنم و به ادم ها بگویم با صدای پخش شده لب بزنند تا بلکه اینگونه بتوانم تو را پیدا کنم؟
چه می گویم؟ مثل اینکه خرفت شده ام... به نظرت بهتر نیست به جای لب زدن بگویم حرف بزنند و صداها را مقایسه کنم؟ اینجوری بهتر نیست؟ ولی صبر کن... همیشه صداهای ضبط شده با اصل قضیه فرق دارند پس اینجوری نمیشود.
خب رسیدم به مباحث فلسفی عقیدتی.
حالا می گویی منی که از تو صدای اندیشه هایت برایم درون ضبطم مانده چه کنم؟ یعنی باید بروم با کل مردم جهان بحث فلسفی عقیدتی کنم تا بتوانم مشابه ترینش به عقاید تو را پیدا کنم و انوقت سرخوشانه فکر کنم آن تویی؟
- هی فلانی داری چیکار میکنی؟ قرصاتو خوردی؟
- اهنگ گ...گوش میدم. اره...
دروغ گفتم، نخورده بودم ولی الان این مهم نیست، مهم الان فقط این است که با شنیدن صدایم یادم آمد...
هی می شنوی؟ منی که از تو فقط خودم برایم مانده چه کنم؟ پاک یادم رفته بود که این ها صدای خودم است و این ضبط توست که این ها را ضبط کرده.
میرسم به جایی که صدای قهقهه می اید، مطمئنم این دیگر خودت هستی، دلیلی هم برایش ندارم فقط یک چیزی ته دلم میگوید که این باید خودِ خودت باشی.
پس شاید باید به صدای قهقهه ات امیدوار باشم؟ یعنی باید دلقکی شوم و کل مردم جهان را بخندانم و دکمه پلی ضبطم را بزنم و خنده ها را با آن مقایسه کنم تا بتوانم تو را پیدا کنم؟ فکر نکنم صدای قهقهه ها حتی اگر از ته چاه هم دربیایند به خاطر حسی که درون آن هاست با اصلشان فرقی کنند؟ هوم؟

* شوهر سیندرلا


۱۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ بهمن ۹۴ ، ۰۹:۴۳
فو فا نو