Memento mori

~ زندگی کن ~

Memento mori

~ زندگی کن ~

Memento mori

به قول دوستان مرزی بین تخیل و واقعیت نمی بینم!

+ اگر حرفی داشتید اون بالا می تونید من و پیدا کنید :)

پیام های کوتاه

میراندا، میراندا، تو میتونی، میراندا

چهارشنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۴، ۰۹:۱۰ ب.ظ

میراندا میراندا

میراندا بدشانسه تو غمگین و افسرده ای
تو تنها و دلشکسته ای !
شومی
بازهم داری دنبال کار می گردی ؟ بزودی دوباره اخراج میشی !
میرندا میراندا
میرندا بدشانسه
اینقدر عبوس نباش خل و چل
تو شومی
تو شومی
بازهم داری دنبال کار می گردی ؟ بزودی دوباره اخراج میشی


این شعر رو بچه های محله شون همیشه براش میخوندن ( سعی کنید با ریتم بخونید :))


 میراندا * تنها کسی تو شهر هست ک میدونه روز 28 اکتبر بار 31 هم هست ک داره اینجا تکرار میشه.


میراندا کاراکتری هست توی D Gary man ک همونطور ک گفته شده هرکار میکنه عاقبتش بد میشه و همیشه از کارش اخراج میشه و همیشه هم ناامید میشه ولی همیشه ب تلاش کردن ادامه میده.

همیشه ی خدا هم حسرت این رو داره ک یک کار رو درست انجام بده مث بقیه و برای یه بار یه نفرم ک شده بهش بگه " ممنونم "

و این احساسات باعث میشه هروقت تو خیابون عروسک یا چیزی ک دور افتاده رو میبینه برشون داره و ببره با خودش ب خونه و تعمیرشون کنه و نگهشون داره (شاید هم این ک نشون داد داره عروسک ها رو داره ناشیانه میدوزه تشبیهی بوده از همین کارخرابیاش ک با این ک نمیتونسته درست انجام بده بازم ول کن دوختنشون نبوده)


ب هرحال چرخ گردون میگرده تا روزی ک همینطور تو خیابون داشته میشگشته ( احتمالا دنبال کار ) یه ساعتی رو میبینه ک جلوی یه مغازه تو پیاده رو گذاشته و محو دیدنش میشه ک مغازه دار میبینتش و میاد بیرون و بهش میگه این ساعت رو مغازه دار قبلی همینجور گوشه مغازه ول کرده بوده چون کوک نمیشده و کار نمیکرده چون هیچکس نمیخرتش تو فکره بندازتش دور و اضافه میکنه ک اگر باور نداری پس بیا خودت امتحان کن، میراندا حس میکنه چقد ساعت شبیه خودشه، مغازه دار کلید کوک کردنش رو میده دست میراندا و میراندا کوکش میکنه و ساعت ب کار میوفته!

میراندا شگفت زده میشه و ساعت براش از جونش عزیز تر میشه و حس خاصی بش پیدا میکنه چون برای اولین بار تونسته چیزی رو زنده کنه و فکر  میکنه ساعت تنها چیزی هست ک اون رو مهم میدونه و باعث شده ک وجودش بی فایده نباشه، فوقع ما وقع...


* دی گری من


حالا چرا از میراندا گفتم؟ چون حس میکنم نه ب این اغراق ولی در کل شبیه من هستش ( پست قبل ) درین حد ک منم اون جریان نگهداری و اگر بشه ترمیم چیزای دورافتاده رو انجام میدم، ب هرحال ب امید پیدا کردن و شدن اینوسنسی ک با من و همینطور بقیه سازگار باشه :)


پ.ن: این داستان رو قدیما در وصف همین چیزای ب درد نخور نوشتم +


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۹/۲۵
فو فا نو