غولی که قول ...
غول 7 ساله انقدر دور و بر غول 18 ساله ی در آستانه ی 19 ساله شدن پلکید و انقدر با او حرف زد و انقدر دستش را جلوی گوشی او تکان تکان داد و جلوی دیدش را گرفت که غول 18 ساله ی در آستانه ی 19 ساله شدن گوشی اش را کنار که نه ولی از آن برای خوشحال و سرگرم کردن غول 7 ساله استفاده کرد... که خب البته من فکر می کنم خود غول 18 ساله ی در استانه 19 ساله شدن بیشتر از او خوشحال و سرگرم شد و حس های خوب خاک شده در دلش را با خوشحالی اش آبیاری کرد و باعث شد آن ها دوباره جوانه بزنند، وگرنه که نمی توانست آبستن قول جدیدی باشد، نه؟
بهم سلام می دهند.
با هم بازی می کنند و ...
و قول به دنیا می آید... به جای غول ها، شبیه پروانه ها نیست؟
پ.ن: سلاااااااااااام :)
پ.پ.ن:
"بپاشید و بَشاش (با) شید که هنگام بهار شُد
نعمت دوباره شِکفتن از جانب الله وزان شُد"
ارجاع به +
وقتی بهار یا حتی شاید بهاره* میاد، خواهی نخواهی بهاری میشی! چون اکسیزنی که بت می رسه از روح درختا یا نهالای تازه سبز شده رد شده... بهاری شدنتون مبارک :)
* = غول 7 ساله
دستاتون اندازه همه چرا؟ :/ کدوم دست توئه؟ :دی
آخی پاهاشونو^_^
بهارت مبارکا:)